Farsi Dictionary

Appoint

تعيين كردن ، برقرار كردن ، منصوب كردن ، گماشتن ، واداشتن.

Appointee

(شخص) گماشته ، منصوب.

Appointive

انتخابي ، انتصابي.

Appointment

تعيين ، انتصاب ، قرار ملا قات ، وعده ملا قات ، كار، منصب ، گماشت.

appointed

منصوب

Keyword

Criteria