Farsi Dictionary

Ant

(.n) :مورچه ، مور.(.pref -ant) :پيشونديست بمعني< ضد >و< مخالف >و< درعوض > و< بجاي > و غيره.

Antacid

دواي ضد ترشي معده ، ضد اسيد معده.

Antaeus

(افسانه ء يونان) پهلوان غول اساي ليبي كه پسر زمين بود.

Antagonism

مخالفت ، خصومت ، هم اوري ، اصل مخالف.

Antagonist

هم اورد، مخالف ، ضد، رقيب ، دشمن.

Antagonistic

مخالفت اميز، خصومت اميز، رقابت اميز.

Antagonize

مخالف كردن ، دشمن كردن.

Antarctic

مربوط به قطب جنوب ، قطب جنوبي ، قطب جنوب.

Antarctic circle

مدار قطب جنوب.

Ante

(.vi &.vt) :بالا بردن ، نشان دادن ، توپ زدن.(.pref- ante) :پيشوندي است بمعني -پيش -و -قبل از- و -درجلو.-

Anteater

(ج.ش.) جانور پستاندار مورچه خوار، اردوارك ، پرنده ء مورچه خوار.

Antebellum

قبل از جنگ ، قبل از جنگ داخلي امريكا.

Antecede

سابق يا اسبق بودن ، (از لحاظ مكان و زمان و مقام) برتري جستن ، پيش رفتن ، جلوترامدن.

Antecedence

پيشي ، پيشروي ، تقدم ، سبقت.

Antecedence

تقدم ، پيشي.

Antecedent

مقدم ، پيشين.

Antecedent

پيشين ، پيشي ، سابق ، مقدم ، مقدمه ، سابقه ، (د.) مرجع ضمير، دودمان ، تبار.

Antecessor

پيشرو، مقدم.

Antechamber

اطاق كفش كن ، پيش اطاقي.

Antechoir

جايگاه مخصوص روحانيون و سرايندگان در كليسا.

Antedate

پيش از تاريخ حقيقي تاريخ گذاشتن ، پيش بودن (از)، منتظربودن ، پيش بيني كردن ، جلوانداختن ، سبقت.

Antediluvian

وابسته به پيش از طوفان ، پيش از طوفان نوح ، ادم كهن سال ، ادم كهنه پرست.

Antelope

(antelopes، antelope.pl) بزكوهي.

Antemeridiem

(.M.A =) قبل از ظهر (مخفف ان.M.A است).

Antemortem

قبل از مرگ ، مرگ زود رسيده.

Antenatal

مربوط به قبل از تولد، قبل از ولا دتي.

Antenna

(antennas، antennae.pl) شاخك ، (در بي سيم) موج گير، انتن.

Antenna

انتن ، موج گير.

Anter

دخمه ، غار، سردابه.

Anterior

جلو(ي)، قدامي.

Anteroom

اطاق انتظار، كفش كن.

Anth

(.pref -anth، -ant،tna- i): پيشوندهاييست بمعني <ضد >و <مخالف >و <درعوض > و<بجاي > و غيره مثل. Antichrist :

Anthelmintic

كرم كش ، دافع كرم روده ، مربوط بداروي ضد كرم.

Anthem

سرود، سرودي كه دسته جمعي در كليسا ميخوانند.

Anther

(گ.ش.) بساك.

Antheridium

(antheridia.pl) عضو تناسلي نر در نهانزادان ، بساك.

Anthesis

(گ.ش.) شكوفان ، غرق شكوفه ، عمل شكفتن غنچه.

Anthill

مورتپه ، خاكريزي كه مور هنگام لا نه سازي در اطراف لا نه خود ايجاد ميكند.

Anthologist

جنگ نگار، متخصص و متبحر در گلچين قطعات ادبي.

Anthologize

گلچين ادبي جمع كردن.

Anthology

گلچين ادبي ، منتخبات نظم و نثر، جنگ.

Anthophagous

تغذيه شده با گل ، تغذيه كننده از شهد گل.

Anthracite

ذغال سنگ خشك و خالص ، انتراسيت.

Anthrax

(طب) سياه زخم ، نوعي سنگ ياقوت.

Anthrop

(anthropo =) پيشوند بمعاني < انسان > و < جنس انسان.>

Anthropic

(زيست شناسي) مربوط به دوران پيدايش انسان.

Anthropo

(anthrop =) پيشوند بمعاني < انسان > و < جنس انسان.>

Anthropocentric

معتقد باينكه انسان اشرف مخلوقات و مركز ثقل موجودات است.

Anthropogenesis

مبحث پيدايش و تكامل بشر.

Anthropogenic

مربوط به پيدايش و تكامل انسان ، مربوط به برخورد و تماس بشر با طبيعت.

Anthropography

علم ساختمان بدن انسان ، رشته اي از علم انسان شناسي كه درباره تاثير اوضاع جغرافيايي بر روي نژادها صحبت ميكند، نژاد شناسي.

Anthropoid

ميمون ادم نما، شبه انسان.

Anthropological

وابسته بانسان شناسي ، مربوط بطبيعت انساني.

Anthropologist

انسان شناس.

Anthropology

علم انسان شناسي ، مبحث روابط انسان با خدا.

Anthropometric

وابسته به مبحث اندازه گيري بدن انسان.

Anthropometry

مبحث سنجش و اندازه گيري بدن انسان.

Anthropomorphic

شبيه انسان ، داراي شكل انسان.

Anthropomorphism

قاءل شدن جنبه انساني براي خدا، تصور شخصيت انساني براي چيزي.

Anthropomorphize

جنبه انساني براي خدا قاءل شدن.

Anthropopathism

اعتقاد به وجود روح انساني در اشياء و موجودات.

Anthropophagous

مربوط به ادم خواري ، تغذيه كننده از گوشت انسان.

Anthropophagus

(anthropophagi.pl) ادم خوار، وحشي.

Anthropophagy

ادم خواري.

Anthroposophy

علم شناسايي طبيعت و ماهيت انساني.

Anti

(.n:) (antis.pl) پاد، مخالف ، عليه ، ضد، (.pref -anth، -ant،tna- i): پيشوندهاييست بمعني< ضد >و< مخالف >و< درعوض > و< بجاي > و غيره مثل.tsirhcITNA:

Anti federalist

اشخاصي كه درسال 88-7871 مخالف اساس حكومت امريكا بودند (مخفف ان E&A است).

Anti semite

ضد يهود، مخالف اقوام سامي.

Anti semitic

ضد يهودي.

Anti semitism

مخالف با يهوديان.

Anti sepsis

(طب) جلوگيري از رشد و ازدياد ميكربها در اثر مواد ضدعفوني.

Antiaircraft

ضد هوابرد، ضد حملا ت هوايي ، اسلحه ضد هوايي.

Antibiosis

(زيست شناسي) تضاد بين دو موجود زنده كوچك كه بيش از يكي از انها در محيط باقي نميماند، تضاد بين يك ميكرب و فراورده ء ميكرب ديگر كه باعث از بين رفتن ميكرب اولي ميشود.

Antibiotic

پادزي ، مانع ايجاد لطمه بزندگي ، جلوگيري كننده از صدمه به حيات ، مربوط به انتي انتي بيوزيس ، ماده اي كه از بعضي موجودات ذره بيني بدست ميايد و باعث كشتن ميكربهاي ديگر ميشود.

Antibody

پادتن.

Antic

غريب و عجيب ، بي تناسب ، مسخره ، وضع غريب و مضحك.

Anticatalyst

ماده اي كه موجب وقفه ء واكنش هاي حياتي موجود مي شود، پاد فروگشا.

Anticathode

(ش.) انود، قطب مثبت برق ، صفحه ء پلا تين يا تنگستن دو لوله ء اشعه ء مجهول.

Antichrist

ضد مسيح ، دجال.

Anticipant

منتظر، اميدوار، ابستن ، باردار، پيش بيني كننده.

Anticipate

پيش بيني كردن ، انتظار داشتن ، پيشدستي كردن ، جلوانداختن ، پيش گرفتن بر، سبقت جستن بر.

Anticipation

پيش بيني ، انتظار، سبقت ، وقوع قبل از موعد مقرر، پيشدستي.

Anticipative

داراي قدرت پيشگويي ، درحالت انتظار.

Anticipator

پيش بيني كننده ، منتظر.

Anticlimactic

پاداوجي ، مربوط به بيان قهقرايي ، خلا ف انتظاري.

Anticlimax

پاداوج ، بيان قهقرايي (مثل < زنم مرد، مالم را بردند و سگم هم گم شد>)، بياني كه هرچه پيش مي رود اهميتش كمتر ميشود، بيان قهقرايي نمودن.

Anticline

چين طاقي ، تاقديس.

Anticoagulant

پادبند، (طب) مانع انعقاد خون ، داروي ضد انعقاد خون.

Anticyclone

واچرخه ، گردباد هوايي.

Antidotal

پادزهري ، داراي خاصيت پادزهري.

Antidote

ترياق ، پادزهر، ضد سم ، پازهر.

Antifreeze

ماده ء ضد يخ ، ضد يخ.

Antigen

پادزا، ماده اي كه در بدن ايجاد عكس العمل عليه خودش ميكند، مواد توليد كننده ء پادتن ، پادگن.

Antigone

(افسانه ء يونان)دختري كه همراه پدر نابيناي خود به اتيكا رفت و تا زمان مرگ پدرش اورا خدمت كرد، (مج.) نونه ء زن فداكار و با تقوا.

Antihelix

(تش.) برامدگي قسمت غضروفي خارج گوش.

Antihistamine

(طب) موادي كه براي درمان حساسيت بكار رفته و باعث خنثي كردن اثر هيستامين دربافت ها مي شوند.

Antiknock

روغن موتور، ضد ضربه.

Antilogarithm

(ر.) متمم لگاريتم ، جيب وظل ، متمم جيب.

Antimacassar

رويه ء صندلي ، روكش مبل و صندلي.

Antimagnetic

ضد مغناطيسي.

anti retraction

ضد انقباض

anti static

ضد استاتيک

anti-aging

ضد پيري

anti-discrimination

ضد تبعيض

anti-social

ضد اجتماعي

anti-static

ضد استاتيک

anticipated

پيش بيني

anticipatory

مقدماتي

antidepressant

ضد افسردگي

antiemetic

ضد تهوع و استفراغ

antinomies

تناقضات

antioxidant

آنتي اکسيدان

antioxidants

آنتي اکسيدان ها

antiperspirant

ضد عرق

antiques

عتيقه جات

Keyword

Criteria