اصلا ح كردن ، بهتر كردن ، بهبودي يافتن ، ماده يا قانوني را اصلا ح و تجديد كردن.
ترميم كردن.
قابل اصلا ح ، پذيرا.
اصلا حي.
اصلا ح كننده.
اصلا ح ، تصحيح ، (حق.) پيشنهاد اصلا حي نماينده ء مجلس نسبت به لا يحه يا طرح قانوني.
ترميم.
پرونده ترميمي.
جبران ، تلا في.
اصلاح
اصلاحات
Keyword
Criteria Exact word Starts with Contains