يك درميان ، متناوب ، (هن.) متبادل ، عوض و بدل.
متناوب كردن ، بنوبت انجام دادن ، يك درميان امدن ، متناوب.
متناوب بودن ، متناوب كردن.
گزينش مسير ديگر.
همچنين
Keyword
Criteria Exact word Starts with Contains