Farsi Dictionary

Allow

رخصت دادن ، اجازه دادن ، ستودن ، پسنديدن ، تصويب كردن ، روا دانستن ، پذيرفتن ، اعطاء كردن.

Allowable

روا، مجاز، قابل قبول.

Allowable

جايز، مجاز.

Allowance

فوق العاده و هزينه ء سفر، مدد معاش ، جيره دادن ، فوق العاده دادن.

allowed

اجازه داشتن - اجازه

allows

اجازه ميدهد

Keyword

Criteria