Farsi Dictionary

Align

دريك رديف قرار گرفتن ، بصف كردن ، درصف امدن ، رديف كردن.

Align

هم تراز كردن.

Aligner

هم تراز كننده.

Alignment

هم ترازي.

Alignment

(alinement=) صف بندي ، تنظيم.

align with

رديف با - همسطح با

aligned

تراز

aligning

رديف کردن - ميزان کردن

Keyword

Criteria