Farsi Dictionary

Aim

(.vi &.vt) :دانستن ، فرض كردن ، ارزيابي كردن ، شمردن ،رسيدن ، ناءل شدن(به)، به نتيجه رسيدن ، قراول رفتن ، قصد داشتن ، هدف گيري كردن ، نشانه گرفتن.(.n) :حدس ، گمان ، جهت ، ميدان ، مراد، راهنمايي ، رهبري ، نشان ، هدف ، مقصد.

Aimless

بي مقصد، بي مرام ، بي اراده.

aimed

هدف

aims

اهداف

Keyword

Criteria