ازردن ، پريشان كردن ، درد يا كسالتي داشتن ، مانع شدن ، عقب انداختن.
(گ.ش.) عرعر، سماق چيني.
قسمت متحرك بال هواپيما.
(طب) بيماري مزمن ، درد، ناراحتي.
بيمار
پريشاني - آزردن
Keyword
Criteria Exact word Starts with Contains