Aero |
مربوط به پرواز يا هواپيما. |
Aeroballistics |
فن پرتاب گلوله يا موشك در فضا. |
Aerobatics |
عمليات اكروباتي با هواپيما يا هواپيماي بدون موتور. |
Aerobe |
ميكروب هوازي. |
Aerobic |
هوايي ، هوازي. |
Aerobiosis |
هوازي ، هوازيستي. |
Aerodrome |
فرودگاه هواپيما، پروازگاه. |
Aerodynamic |
مربوط به مبحث حركت گازها و هوا. |
Aerodynamicist |
متخصص در علم حركت گاز و هوا. |
Aerodynamics |
مبحث حركت گازها و هوا، علم مربوط به حركت اجسام در گازها و هوا. |
Aerodyne |
هواپيماي موتوري. |
Aerogram |
نامه ء هوايي ، نامه ء مخصوص پست هوايي ، هوانامه. |
Aerogramme |
نامه ء هوايي ، نامه ء مخصوص پست هوايي ، هوانامه. |
Aerographer |
(ن.د.) شخصي كه وضع هوا و امواج را به كشتي گزارش ميدهد، هواشناسي كشتي. |
Aerolite |
شهاب سماوي ، شهاب ثاقب ، شخانه. |
Aerological |
وابسته بهواشناسي. |
Aerologist |
هواشناس. |
Aerology |
هواشناسي ، جوشناسي. |
Aeromechanic |
مكانيك هواپيما، مربوط به مكانيك هواپيمايي. |
Aeromechanics |
فن مكانيك هواپيمايي. |
Aeromedicine |
(طب) قسمتي از طب كه درباره ء بيماريها و اختلا لا ت ناشي از پرواز گفتگو ميكند. |
Aerometer |
چگالي سنج ، دستگاه اندازه گيري چگالي و جرم هوا. |
Aeronaut |
هوانورد، خلبان. |
Aeronautic |
مربوط به دانش هوانوردي. |
Aeronautical |
مربوط به دانش هوانوردي. |
Aeronautics |
دانش هوانوردي. |
Aeroneurosis |
(طب) اختلا لا ت عصبي فضانوردان در اثر تحريك و هيجان(مانند التهاب و دل درد واسهال و غيره). |
Aeroplane |
(airplane=) هواپيما، طياره. |
Aerosol |
تعليق مايع يا جسم بصورت گرد و گاز در هوا. |
Aerospace |
جو زمين ، فضاي ماوراء جو. |
Aerosphere |
جو، اتمسفر، كره ء هوا. |
Aerostatics |
مبحث مطالعه ء اجسام ساكن و مايعات و گازها در هوا. |
aerobics |
ايروبيک |