كافي.
(.adj) :كافي ، تكافو كننده ، مناسب ، لا يق ، صلا حيت دار، بسنده ، مساوي ، رسا، (.n) :متساوي بودن ، مساوي ساختن ، موثر بودن ، شايسته بودن.
(adequancy=) چسبيدن ، پيوستن ، وفادار ماندن ، هواخواه بودن ، طرفدار بودن ، وفا كردن ، توافق داشتن ، متفق بودن ، جور بودن ، (گ.ش.) بهم چسبيده بودن.
به اندازه کافي
Keyword
Criteria Exact word Starts with Contains