Farsi Dictionary

Accidental

تصادفي ، اتفاقي ، غير مترقبه ، عرضي(arazy) ضمني ، عارضي ، غير اساسي ، پيش امدي.

Accidentalism

پيش امد گرايي ، اتفاقي (بودن)، تصادف ، اتفاق ، (طب) تشخيص علا ءم گمراه كننده مرض ، اثرات تابش نور مصنوعي براشياء ، (من.) تصادف گرايي ، فلسفه عرضي(arazy)، فلسفه صدفي(sodfy)، فرضيه(امر بدون علت) و(خود بخود بوجودامدن عالم) فلسفه ء عرضي.

accidentally

به طور تصادفي

Keyword

Criteria