نزديك بودن ، مماس بودن ، مجاور بودن ، متصل بودن يا شدن ، خوردن.
كنار، طرف ، مرز، حد، (در پل سازي)نيم پايه ، پايه جناحي ، پشت بند ديوار، بست ديوار، نزديكي ، مجاورت ، اتصال.
(abutment=) مرز، زمين سر حدي ، زمين همسايه ، زمين مجاور.
مجاور، هم مرز، همسايه.
Keyword
Criteria Exact word Starts with Contains