Farsi Dictionary

Willow

(گ.ش.) بيد، درخت بيد، دستگاه پنبه پاك كني ، پاك كردن(پنبه يا پشم).

Willow herb

(گ.ش.) علف خر.

Willow oak

(گ.ش.) بلوط برگ خنجري مشرق امريكا.

Willowware

بشقاب داراي نقاشي بيد و غيره براي تزءين اطاق.

Willowy

بيد مانند، بيد زار، پر بيد، نرم و باريك شبيه بيد، بلند.

Keyword

Criteria