Farsi Dictionary

Vet

دامپزشك ، بيطاري كردن ، كهنه سرباز.

Vetch

(گ.ش.) گرسنه ، ماشك ، گياهي از جنس باقلا يا نخود.

Vetchling

(گ.ش.) خلماش چمني.

Veteran

كهنه كار، كهنه سرباز، سرباز سابق ، كارازموده.

Veterinarian

دامپزشك ، بيطار.

Veterinary

وابسته بدامپزشكي ، بيطاري.

Veterinary surgeon

جراح دامپزشك ، بيطار، دامپزشك.

Vetiver

(گ.ش.) خس خس.

Veto

حق رد، رد، منع ، نشانه مخالفت ، راي مخالف ، رد كردن ، قدغن كردن ، راي مخالف دادن.

Vetoer

راي مخالف دهنده.

veterans

سربازان - خادمان ميهن

veterinarians

دامپزشکان

vetting

بررسي - آزمايش

Keyword

Criteria