Farsi Dictionary

Try

كوشش كردن ، سعي كردن ، كوشيدن ، ازمودن ، محاكمه كردن ، جدا كردن ، سنجيدن ، ازمايش ، امتحان ، ازمون ، كوشش.

Trying

كوشا، ساعي ، سخت.

Tryout

ازمون براي گزيدن نامزد مسابقات يانمايش وغيره ، ازمايش درجه استعداد، ازمايش.

Tryst

قرار ملا قات ، ميعادگاه ، نامزدي ، قرار ملا قات گذاشتن.

Tryworks

كوره اجري داراي سه پايه كار گذارده شده در ان.

Keyword

Criteria