Farsi Dictionary

Trouble

ازار، ازار دادن ، رنجه كردن ، زحمت دادن ، دچار كردن ، اشفتن ، مصدع شدن ، مزاحمت ، زحمت ، رنجه.

Troublemaker

مزاحم ، موجد زحمت ودردسر، اشوبگر.

Troubler

مزاحم ، موجب تصديع خاطر، مزاحمت.

Troubleshooter

مشگل گشا، كاشف عيب ونقص ورفع كننده ان.

Troublesome

پرزحمت ، سخت ، دردسردهنده ، مصدع ، رنج اور.

troubleshoot

عيب يابي

troubleshooting

عيب يابي

Keyword

Criteria