Farsi Dictionary

Transplant

نشاكردن ، درجاي ديگري نشاندن ، مهاجرت كردن ، كوچ دادن ، نشاء زدن ، (جراحي) پيوندزدن ، عضو پيوند شده ، فراكاشتن.

Transplantable

پيوند شدني ، قابل برداشتن وكاشتن درمحل ديگري.

Transplantation

فراكاشتن ، پيوند، جابجا سازي ، قلمه زني ، نشاكاري.

Transplanter

فراكاشتگر، حمل كننده از يك محل وكارنده در محل ديگري.

transplanting

نشاء

Keyword

Criteria