Tie |
دستمال گردن ، كراوات ، بند، گره ، قيد، الزام ، علا قه ، رابطه ، برابري ، تساوي بستن ، گره زدن ، زدن. |
Tie in |
فروش جنسي بشرط انكه مشتري كالا ي ديگري را هم بخرد، ارتباط دادن ، وسيله ارتباط. |
Tie line |
خط ارتباطي. |
Tie silk |
پارچه ابريشمي كراواتي. |
Tie up |
انسداد، بستن ، پيچيدن ، مقيد كردن ، حبس كردن. |
Tieback |
رسن يابند پرده. |
Tiepin |
سنجاق كراوات ، سنجاق مدال وزينت الا ت زنانه. |
Tier |
رديف صندلي ، رديف ، رده ، صف ، رديف كردن ، رديف شدن. |
Tier table |
ميز كوچك. |
Tierce |
ثلث كردن ، به سه قسمت تقسيم كردن ، سه ورق جور اوردن. |
Tierced |
رديف دار، رديف شده. |
tied |
گره خورده است |
tiered |
لايه |