Farsi Dictionary

Tie

دستمال گردن ، كراوات ، بند، گره ، قيد، الزام ، علا قه ، رابطه ، برابري ، تساوي بستن ، گره زدن ، زدن.

Tie in

فروش جنسي بشرط انكه مشتري كالا ي ديگري را هم بخرد، ارتباط دادن ، وسيله ارتباط.

Tie line

خط ارتباطي.

Tie silk

پارچه ابريشمي كراواتي.

Tie up

انسداد، بستن ، پيچيدن ، مقيد كردن ، حبس كردن.

Tieback

رسن يابند پرده.

Tiepin

سنجاق كراوات ، سنجاق مدال وزينت الا ت زنانه.

Tier

رديف صندلي ، رديف ، رده ، صف ، رديف كردن ، رديف شدن.

Tier table

ميز كوچك.

Tierce

ثلث كردن ، به سه قسمت تقسيم كردن ، سه ورق جور اوردن.

Tierced

رديف دار، رديف شده.

tied

گره خورده است

tiered

لايه

Keyword

Criteria