Farsi Dictionary

Think

انديشيدن ، فكر كردن ، خيال كردن ، گمان كردن.

Think piece

(ز.ع.) مقاله خبري اميخته با افكار وتفسيرات نويسنده

Thinkable

فكر كردني ، انديشه پذير، قابل فكر، ممكن.

Thinker

انديشمند، فكر كننده ، متفكر، فكور.

Thinking cap

طرز تفكر.

thinking

فکر - تفکر

Keyword

Criteria