Farsi Dictionary

Swat

ضربت سخت خوردن يازدن ، چمباتمه نشستن ، ضربت ، بامگس كش زدن.

Swath

(swathe) ردپا، رديف باريك ، راه باريك ، اثرماشين چمن زني ، پيچيدن ، قنداق كردن ، نوار.

Swathe

(swath) ردپا، رديف باريك ، راه باريك ، اثرماشين چمن زني ، پيچيدن ، قنداق كردن ، نوار.

Swathing clothes

پارچه قنداقي.

Swats

(اسكاتلند) ابجو تازه انگليسي ، مشروب الكلي.

Swatter

ضربت سخت زننده ، مگس كش.

swathes

بسته بندي کردن - پيچيدن - بانداژ کردن

Keyword

Criteria