Farsi Dictionary

Six

شماره شش ، شش ، ششمين.

Six by six

شش در شش ، ماشين شش چرخه ، وسيله نقليه شش چرخه.

Six gun

رولور، شش تير، شش لول.

Sixpence

سكه نيم شيلينگي ، شش پنسي.

Sixpenny

بارزش شش پنس ، شش پنسي.

Sixpenny bit

مسكوك شش پنسي.

Sixte

(در شمشير بازي) ششمين وضع.

Sixteen

شانزده ، شماره شانزده ، شانزدهمين.

Sixteenmo

ورق شانزده برگي (باندازه 5/4 در 57/6 اينچ)، كتاب شانزده برگي.

Sixteenth

شانزدهمين ، شانزدهم.

Sixteenth note

(مو.) نت يك شانزدهم.

Sixth

ششم ، ششمين ، يك ششم ، شش يك ، سدس ، سادس.

Sixth sense

حس ششم ، قوه ادراك.

Sixtieth

شصتم ، شصتمين ، يك شصت ، يك شصتم.

Sixty

شماره شصت ، شصت.

Keyword

Criteria