Farsi Dictionary

Show

نشان دادن ، نمودن ، ابراز كردن ، فهماندن ، نشان ، اراءه ، نمايش ، جلوه ، اثبات.

Show bill

(امر.) تابلو اعلا ن نمايش.

Show me

دير باور، شكاك.

Show off

خودنمايي كردن ، ادم خودنما.

Show up

كسي را لو دادن ، حاضر شدن ، حضور يافتن ، سر موقع حاضر شدن.

Showboat

قايق داراي صحنه نمايش ، نمايش در قايق.

Showcase

ويترين ، جعبه اينه ، درويترين نمايش دادن.

Showdown

مرحله نهايي مسابقات ، ازمايش نيرو.

Shower

رگبار، درشت باران ، دوش ، باريدن ، دوش گرفتن.

Shower bath

حمام دوش ، دوش.

Showery

رگباري.

Showing

نمايش ، جلوه ، اراءه ، اشكارسازي ، اظهار، علا مت ، مظهر.

Showman

نمايشگر، نمايش دهنده ، ادم چاخان ، تبليغات چي.

Showmanship

فن نمايش ، نمايشگري.

Showpiece

نمونه ممتاز ويژه نمايش.

Showplace

نمايشگاه ، ورزشگاه.

Showroom

نمايشگاه كالا ، سالن نمايشگاه.

Showy

خود فروش ، خوش نما، زرق وبرق دار، خود نما، پر جلوه.

Keyword

Criteria