Ring |
حلقه ، محفل ، گروه ، انگشتر، ميدان ، عرصه ، گود، جسم حلقوي ، طوقه ، صحنه ورزش ، چرخ خوردن ، حلقه زدن ، گرد امدن ، احاطه كردن ، زنگ اخبار، صداي زنگ تلفن ، طنين ، ناقوس ، زنگ زدن. |
Ring |
حلقه ، زنگ زدن ، احاطه كردن. |
Ring tailed |
(ج.ش.) داراي حلقه هاي الوان دردم. |
Ring counter |
شمارنده حلقه اي. |
Ring finger |
انگشت انگشتر، انگشت چهارم دست چپ. |
Ring shift |
تغيير مكان حلقه اي. |
Ringbolt |
سوراخ حلقه دار مهره. |
Ringbone |
(دامپزشكي) استخوان زاءد بخولق اسب كه سبب لنگي ان است. |
Ringdove |
(ج.ش.) قمري ، فاخته ، كبوتر جنگلي. |
Ringent |
(گ.ش.) داراي دهن باز، داراي لبان برگشته. |
Ringer |
طنين انداز، زنگ زدن. |
Ringleader |
سر دسته ، سر حلقه ، رهبرشورشيان. |
Ringlet |
حلقه زلف ، طره ، كلا له ، انگشتري كوچك. |
Ringmaster |
رءيس سيرك ، رءيس گود، پيش كسوت. |
Ringneck |
مرغ طوق دار، كبوتر طوقي. |
Ringside |
در كنارصحنه ورزش ، در كنار تشك كشتي يا رينگ مشت بازي. |
Ringtail |
(ج.ش.) باز كبود ماده ، تليله نوك دراز. |
Ringworm |
(طب)عفونت قارچي ، كچلي ، كرم حلقه دار. |
ringtone |
آهنگ زنگ |