Farsi Dictionary

Ring

حلقه ، محفل ، گروه ، انگشتر، ميدان ، عرصه ، گود، جسم حلقوي ، طوقه ، صحنه ورزش ، چرخ خوردن ، حلقه زدن ، گرد امدن ، احاطه كردن ، زنگ اخبار، صداي زنگ تلفن ، طنين ، ناقوس ، زنگ زدن.

Ring

حلقه ، زنگ زدن ، احاطه كردن.

Ring tailed

(ج.ش.) داراي حلقه هاي الوان دردم.

Ring counter

شمارنده حلقه اي.

Ring finger

انگشت انگشتر، انگشت چهارم دست چپ.

Ring shift

تغيير مكان حلقه اي.

Ringbolt

سوراخ حلقه دار مهره.

Ringbone

(دامپزشكي) استخوان زاءد بخولق اسب كه سبب لنگي ان است.

Ringdove

(ج.ش.) قمري ، فاخته ، كبوتر جنگلي.

Ringent

(گ.ش.) داراي دهن باز، داراي لبان برگشته.

Ringer

طنين انداز، زنگ زدن.

Ringleader

سر دسته ، سر حلقه ، رهبرشورشيان.

Ringlet

حلقه زلف ، طره ، كلا له ، انگشتري كوچك.

Ringmaster

رءيس سيرك ، رءيس گود، پيش كسوت.

Ringneck

مرغ طوق دار، كبوتر طوقي.

Ringside

در كنارصحنه ورزش ، در كنار تشك كشتي يا رينگ مشت بازي.

Ringtail

(ج.ش.) باز كبود ماده ، تليله نوك دراز.

Ringworm

(طب)عفونت قارچي ، كچلي ، كرم حلقه دار.

ringtone

آهنگ زنگ

Keyword

Criteria