Prince |
شاهزاده ، وليعهد، فرمانرواي مطلق ، شاهزاده بودن ، مثل شاهزاده رفتار كردن ، سروري كردن. |
Prince consort |
همسر شاهزاده. |
Prince of wales |
وليعهد ذكور وارث تاج وتخت انگليس. |
Prince's feather |
(گ.ش.) تاج خروس ، تزءين برجسته پشت صندلي. |
Princedom |
شاهزادگي ، حوزه حكومت شاهزاده. |
Princekin |
(princelet) شاهزاده كم اهميت وگمنام. |
Princelet |
(princekin) شاهزاده كم اهميت وگمنام. |
Princeship |
شاهزادگي. |
Princess |
(princesse) شاهدخت ، شاهزاده خانم ، همسر شاهزاده ، مثل شاهزاده خانم رفتار كردن. |
Princesse |
(princess) شاهدخت ، شاهزاده خانم ، همسر شاهزاده ، مثل شاهزاده خانم رفتار كردن. |