Farsi Dictionary

Orator

سخن پرداز، سخنران ، ناطق ، خطيب ، مستدعي.

Oratorical

وابسته به سخنراني.

Oratorio

قطعه موسيقي و اواز همراه با گفتار.

Oratory

شيوه سخنراني ، فن خطابه ، سخن پردازي.

Keyword

Criteria