بفعاليت واداشتن ، بكار انداختن ، گرداندن ، اداره كردن ، راه انداختن ، داير بودن ، عمل جراحي كردن.
عمل كردن ، بكار انداختن ، بهره برداري كردن.
عمل
Keyword
Criteria Exact word Starts with Contains