Farsi Dictionary

Lot

بسي ، بسيار، چندين ، قواره ، تكه ، سهم ، بخش ، بهره ، قسمت ، سرنوشت ، پارچه ، قطعه ، توده انبوه ، قرعه ، محوطه ، قطعه زمين ، جنس عرضه شده براي فروش ، كالا ، بقطعات تقسيم كردن (باout)، تقسيم بندي كردن ، جوركردن ، بخش كردن ، سهم بندي كردن.

Lota

(lotah) (هندوستان) قمقمه مسي يا برنجي.

Lotah

(lota) (هندوستان) قمقمه مسي يا برنجي.

Lothario

(seducer=) اغوا كننده ، گمراه كننده زنان.

Lotic

زيست كننده بر روي امواج سريع السير، موج زي ، سيلا ب زي (درمورد گياه وجانور).

Lotion

شويه ، شستشو، محلول طبي مخصوص شستشويا ضد عفوني كردن صورت وغيره ، لوسيون.

Loto

(lotto) لوتو (نوعي بازي).

Lotos

(lotus) (گ.ش.) كنار (konar)، درخت كنار، درخت سدر، (گ.ش.) يكجور نيلوفر ابي.

Lotos eater

(م.ل.) كنار خوار، (مج.) ادم خيالپرست وبيكاره وتنبل

Lots

(د.گ.) خيلي زياد، بسيار، فراوان.

Lotter

غارتگر.

Lottery

قرعه كشي ، بخت ازمايي ، لا طاري ، (مج.) امر شانسي ، كار الله بختي ، شانسي ، قرعه.

Lotto

(loto) لوتو (نوعي بازي).

Lotus

(lotos) (گ.ش.) كنار (konar)، درخت كنار، درخت سدر، (گ.ش.) يكجور نيلوفر ابي.

Lotus eater

(م.ل.) كنار خوار، (مج.) ادم خيالپرست وبيكاره وتنبل

Lot of

بسياري از

Keyword

Criteria