Into |
توي ، اندر، در ميان ، در ظرف ، به ، بسوي ، بطرف ، نسبت به ، مقارن. |
Intolerability |
تحمل ناپذيري. |
Intolerable |
تحمل ناپذير، سخت ، غير قابل تحمل ، دشوار، تن در ندادني ، بي نهايت. |
Intolerance |
نابردباري ، عدم تحمل ، عدم قبول ، طاقت فرسايي ، تعصب ، ناتواني ، فروماندگي ، عجز. |
Intolerancy |
نابردباري ، عدم تحمل ، عدم قبول ، طاقت فرسايي ، تعصب ، ناتواني ، فروماندگي ، عجز. |
Intolerant |
زير بارنرو، بي گذشت ، متعصب. |
Intonate |
با لحن خاصي تلفظ كردن ، با اهنگ خاصي ادا كردن ، با صدا بيان كردن. |
Intonation |
بيان با الحان ، زير وبمي صدا، تكيه صدا، لهجه ، طرز قراءت ، تلفظ، اهنگ. |
Intone |
سراييدن ، خواندن ، مناجات كردن. |
Intorsion |
(intortion) پيچيدگي ، پيچش ، (گ.ش.) پيچش ساقه ، انعطاف. |
Intortion |
(intorsion) پيچيدگي ، پيچش ، (گ.ش.) پيچش ساقه ، انعطاف. |
Intoto |
با هم ، كاملا ، تماما. |
Intoxicant |
مستي اور، مسكر، مكيف. |
Intoxicate |
مست كردن ، كيف دادن ، سرخوش كردن. |
Intoxication |
مستي ، كيف. |
intoxicated |
مست |