Farsi Dictionary

Into

توي ، اندر، در ميان ، در ظرف ، به ، بسوي ، بطرف ، نسبت به ، مقارن.

Intolerability

تحمل ناپذيري.

Intolerable

تحمل ناپذير، سخت ، غير قابل تحمل ، دشوار، تن در ندادني ، بي نهايت.

Intolerance

نابردباري ، عدم تحمل ، عدم قبول ، طاقت فرسايي ، تعصب ، ناتواني ، فروماندگي ، عجز.

Intolerancy

نابردباري ، عدم تحمل ، عدم قبول ، طاقت فرسايي ، تعصب ، ناتواني ، فروماندگي ، عجز.

Intolerant

زير بارنرو، بي گذشت ، متعصب.

Intonate

با لحن خاصي تلفظ كردن ، با اهنگ خاصي ادا كردن ، با صدا بيان كردن.

Intonation

بيان با الحان ، زير وبمي صدا، تكيه صدا، لهجه ، طرز قراءت ، تلفظ، اهنگ.

Intone

سراييدن ، خواندن ، مناجات كردن.

Intorsion

(intortion) پيچيدگي ، پيچش ، (گ.ش.) پيچش ساقه ، انعطاف.

Intortion

(intorsion) پيچيدگي ، پيچش ، (گ.ش.) پيچش ساقه ، انعطاف.

Intoto

با هم ، كاملا ، تماما.

Intoxicant

مستي اور، مسكر، مكيف.

Intoxicate

مست كردن ، كيف دادن ، سرخوش كردن.

Intoxication

مستي ، كيف.

intoxicated

مست

Keyword

Criteria