Farsi Dictionary

Hop

رازك ، (درجمع) ميوه رازك رازك زدن به ، رازك بار اوردن ، (درجمع) ابجو، افيون ، لي لي كردن ، روي يك پاجستن ، جست وخيز كوچك كردن ، رقصيدن ، پرواز دادن ، لنگان لنگان راه رفتن ، پلكيدن.

Hope

اميد، اميدواري چشم داشت ، چشم انتظاري ، انتظار داشتن ، ارزو داشتن ، اميدواربودن.

Hope chest

جعبه اي كه زن جوان جهيزيه والبسه خود را در ان ميگذارد.

Hopeful

اميدوار.

Hopeless

نوميد.

Hophead

(ز.ع.) معتاد، شخص معتاد.

Hoplite

سرباز پياده مسلح يونان قديم.

Hopper

هرگونه حشره جهنده ، لي لي كننده ، جهنده ، قيف.

Hopscotch

بازي اكرودوكر، بازي لي لي.

hopefully

اميدوارم

hopped

پریدند

Keyword

Criteria