رمه ، گله ، گروه ، جمعيت ، گرد امدن ، جمع شدن ، متحد كردن ، گروه.
چوپان ، گله بان ، محافظ، رمه دار، گاودار.
كالسكه اي كه بدنه كوتاهي دارد واز عقب سوار ان ميشوند.
چوپان ، گله دار، رمه دار، (مج.) كشيش ، روحاني.
گله ها
Keyword
Criteria Exact word Starts with Contains