Have |
داشتن ، دارا بودن ، مالك بودن ، ناگزير بودن ، مجبور بودن ، وادار كردن ، باعث انجام كاري شدن ، عقيده داشتن ،دانستن ، خوردن ، صرف كردن ، گذاشتن ، كردن ، رسيدن به ، جلب كردن ، بدست اوردن ، دارنده ، مالك. |
Have not |
ندار، (در مقابل دارا)، فقير. |
Havelock |
روكلا هي سفيدي كه پشت گردن را نيز از افتاب محفوظ ميدارد. |
Haven |
بندرگاه ، لنگرگاه ، (م.ج.) پناهگاه ، جاي امن. |
Haven't |
.= have not |
Havers |
(اسكاتلند) مهمل ، بيهوده ، چرند، مزخرف. |
Haversack |
كيسه پارچه اي ، كسه ، خورجين. |
Have fun |
خوش بگذره |