Farsi Dictionary

Hat

كلا ه ، كلا ه كاردينالي.

Hatch

دريچه ، روزنه ، نصفه در، روي تخم نشستن (مرغ)، (مج.) انديشيدن ، پختن ، ايجاد كردن ، تخم گذاشتن ، تخم دادن ، جوجه بيرون امدن ، جوجه گير ي ، (مج.) درامد، نتيجه ، خط انداختن ، هاشور زدن.

Hatch way

روزنه عرشه كشتي مخصوص پايين فرستادن بار، دريچه ، نصف در.

Hatchery

محل تخم گذاري (مرغ يا ماهي)، محل تخم ريزي ماهي ، محل نقشه كشي وتوطله.

Hatchet

تبركوچك ، تيشه ، ساتور، باتبر جنگ كردن.

Hatchet face

صورت دراز وباريك.

Hatchet man

ادمكش مزدور، تروريست مزدور.

Hatching

سايه زني ، هاشور زني.

Hatchling

(ج.ش.) جانور تازه متولد، نوزاد، جوجه سراز تخم دراورده.

Hate

نفرت داشتن از، بيزار بودن ، كينه ورزيدن ، دشمني ، نفرت ، تنفر.

Hateful

منفور.

Hath

(have=) سوم شخص مفرد از زمان حاضر فعل.have

Hatred

دشمني ، كينه ، عداوت ، بغض ، بيزاري ، تنفر، نفرت.

Hatter

كلا هدوز، كلا ه فروش.

hatches

دريچه

Hats

کلاه

Keyword

Criteria