Gent |
(fellow، man) اقا. |
Genteel |
اقا منش ، اصيل ، نجيب ، تربيت شده. |
Gentian |
(گ.ش.) جنتياناي زرد، كوشاد. |
Gentian violet |
ويوله دوژانسين. |
Gentianella |
(گ.ش.) جنتيانا، كوشاد. |
Gentile |
غير كليمي ، كسي كه نه مسيحي و نه كليمي باشد. |
Gentilesse |
نزاكت ، ادب ، نجابت. |
Gentility |
اقا منشي ، بزرگي ، شرافت ، نجابت ، اصالت. |
Gentle |
نجيب ، با تربيت ، ملا يم ، ارام ، لطيف ، مهربان ، اهسته ، ملا يم كردن ، رام كردن ، ارام كردن. |
Gentle sex |
جنس لطيف ، جنس زن. |
Gentlefolk |
(gentlefolks) مردمان شريف ، نجباء. |
Gentleman |
اقا، شخص محترم ، ادم با تربيت ، اصيل. |
Gentleman commoner |
شاگرد ممتازدانشگاه اكسفورد و كمبريج كه شهريه اي بيشتر ازشاگردان عادي ميپردازد. |
Gentleman of fortune |
(adventurer) نجيب زاده حادثه جو. |
Gentlemanlike |
شايسته مرد نجيب ، اقامنشانه ، مثل مردم شريف. |
Gentlemanly |
اقا منش ، نجيبانه ، از روي بزرگ منشي. |
Gentlewoman |
بانو، خانم ، زن نجيب ، زن باتربيت. |
Gently |
با ملا يمت ، بارامي ، بتدريج. |
Gentrice |
تربيت ، نجابت ، اصالت. |
Gentry |
مردمان محترم و با تربيت ، اصالت ، تربيت ، ادب. |
gentleness |
نجابت |
gentler |
مهربان |
gentrification |
خريد و نوسازي خانه يا مغازه در مناطق پايين شهري توسط افراد با درامد متوسط يا بالا و بالا بردن ارزش ملک |
Gentrify |
تربيت |