Farsi Dictionary

Gent

(fellow، man) اقا.

Genteel

اقا منش ، اصيل ، نجيب ، تربيت شده.

Gentian

(گ.ش.) جنتياناي زرد، كوشاد.

Gentian violet

ويوله دوژانسين.

Gentianella

(گ.ش.) جنتيانا، كوشاد.

Gentile

غير كليمي ، كسي كه نه مسيحي و نه كليمي باشد.

Gentilesse

نزاكت ، ادب ، نجابت.

Gentility

اقا منشي ، بزرگي ، شرافت ، نجابت ، اصالت.

Gentle

نجيب ، با تربيت ، ملا يم ، ارام ، لطيف ، مهربان ، اهسته ، ملا يم كردن ، رام كردن ، ارام كردن.

Gentle sex

جنس لطيف ، جنس زن.

Gentlefolk

(gentlefolks) مردمان شريف ، نجباء.

Gentleman

اقا، شخص محترم ، ادم با تربيت ، اصيل.

Gentleman commoner

شاگرد ممتازدانشگاه اكسفورد و كمبريج كه شهريه اي بيشتر ازشاگردان عادي ميپردازد.

Gentleman of fortune

(adventurer) نجيب زاده حادثه جو.

Gentlemanlike

شايسته مرد نجيب ، اقامنشانه ، مثل مردم شريف.

Gentlemanly

اقا منش ، نجيبانه ، از روي بزرگ منشي.

Gentlewoman

بانو، خانم ، زن نجيب ، زن باتربيت.

Gently

با ملا يمت ، بارامي ، بتدريج.

Gentrice

تربيت ، نجابت ، اصالت.

Gentry

مردمان محترم و با تربيت ، اصالت ، تربيت ، ادب.

gentleness

نجابت

gentler

مهربان

gentrification

خريد و نوسازي خانه يا مغازه در مناطق پايين شهري توسط افراد با درامد متوسط يا بالا و بالا بردن ارزش ملک

Gentrify

تربيت

Keyword

Criteria