Farsi Dictionary

Foss

چال ، خندق ، گودال.

Fossa

(تش.- گ.ش.) گودال ، حفره ، فرورفتگي ، روزنه.

Fossate

گودال مانند، حفره دار.

Fosse

چال ، خندق ، گودال.

Fossil

سنگواره ، فسيل ، مربوط بادوار گذشته.

Fossiliferous

فسيل دار، فسيل مانند، سنگواره مانند.

Fossilization

فسيل شدن.

Fossilize

فسيل شدن ، در اثر مرور زمان بصورت سنگواره درامدن ، سخت ومتحجرشدن ، كهنه شدن.

Fossorial

كاونده ، نقب زن ، حفار، درخورنقب زني.

fossilized

فسيل شده

Keyword

Criteria