Farsi Dictionary

Flow

جريان ، رواني ، مد (برابر جزر)، سلا ست ، جاري بودن ، روان شدن ، سليس بودن ، بده ، شريدن.

Flow

گردش ، روند.

Flow chart

نمودار جريان وسير مواد در كارخانه ، نودار جريان امور صنعتي وپيچيده.

Flow diagram

نمودار گردشي.

Flow direction

جهت گردش.

Flow of information

گردش اطلا عات.

Flowage

مد، طغيان ، سيلا ب.

Flowchapt

روندنما، نمودارگردشي.

Flowchapt symbol

نماد روند نما.

Flower

گل ، شكوفه ، درخت گل ، (مج.) سر، نخبه ، گل كردن ، شكوفه دادن ، گلكاري كردن.

Flower bud

غنچه گل ، شكوفه.

Flowerage

نمايش گل وشكوفه.

Flowerpot

گلدان كوزه اي.

Flowery

پرگل ، پرزينت.

Flowine

خط گردش.

Flown

لبريز، لبالب ، پر.

Flowstone

سنگ رسوبي.

flow control

کنترل جريان

flow rate

دبي

flowerbed

گلزار

flowing

سيال

Keyword

Criteria