Farsi Dictionary

Favor

(favour) التفات ، توجه ، مرحمت ، مساعدت ، طرفداري ، مرحمت كردن ، نيكي كردن به ، طرفداري كردن.

Favorable

مساعد، مطلوب.

Favorite

مطلوب ، برگزيده ، مخصوص ، سوگلي ، محبوب.

Favorite son

نامزد رياست جمهوري ، كانديداي رياست جمهوري.

Favoritism

طرفداري ، استثناء قاءل شدن نسبت بكسي.

Favorsome

.= lufrovalf

favorably

مطلوب

Favoring

غلاقه

Favoring

علاقه

Keyword

Criteria