Farsi Dictionary

Electron

الكترون.

Electron

الكترون.

Electron beam

پرتوي الكتروني.

Electron microscope

ذره بين الكتروني.

Electron tube

لا مپ الكتروني.

Electronic

الكترونيكي.

Electronic calculator

حسابگر الكترونيكي.

Electronic computer

كامپيوتر الكترونيكي.

Electronic switch

گزينه الكترونيكي.

Electronics

الكترونيك.

Electronics

شاخه اي از علم فيزيك كه درباره صدور وحركت و تاثيرات الكترون درخلا و گازهاو همچنين استفاده از دستگاههاي الكتروني بحث ميكند.

Electronography

ثبت خواص الكتريسته ساكن.

Keyword

Criteria