Farsi Dictionary

Don

اقا، لرد يا نجيب زاده ، رءيس يا استاد يا عضو دانشكده ، پوشيدن ، برتن كردن.

Don't

(do not =) نكن ، مكن.

Dona

(در اسپانيا) بانو، خانم.

Donate

بخشيدن ، هبه كردن ، هديه دادن ، اهداء كردن.

Donation

دهش ، اهداء.

Donative

اهدايي.

Donator

اهدا كننده.

Done

(بازگشت شود به do)، انجام شده ، وقوع يافته.

Donee

گيرنده هبه ، موهب اليه.

Donjon

(dungeon =) سياه چال ، مزبله دان.

Donkey

الا غ ، خر، (مج.) ادم نادان وكودن.

Donkeywork

كارهاي عادي وروزمره ، خركاري.

Donna

(در ايتاليا) عنوان مودبانه بانوان ، بانو، خانم.

Donnee

موضوع داستان يا درام.

Donnybrook

جنجال ، فرياد پرسر وصدا، هياهو.

Donor

دهنده ، اعطاء كننده ، بخشنده ، واهب ، هبه كننده.

Donor

دهنده ، بخشنده.

Donsie

(donsy) (انگليس) بدبخت ، بدخيال ، (اسكاتلند) بوقلمون صفت ، داراي اخلا ق متغير وتندوباحرارت.

Donsy

(donsie) (انگليس) بدبخت ، بدخيال ، (اسكاتلند) بوقلمون صفت ، داراي اخلا ق متغير وتندوباحرارت.

Dont care

بي تقاوت.

Keyword

Criteria