Farsi Dictionary

Dew

شبنم ، ژاله ، شبنم زدن ، شبنم باريدن.

Dew worm

(ج.ش.) كرم خاكي.

Dewdrop

چكه ء شبنم ، قطره ء ژاله.

Dewey decimal

رده بندي دهدهي ديويي.

Dewey decimal classification

(منسوب به <ديوي> Dewey Melvil كتابدار امريكايي) طبقه بندي و نمره گذاري كتب و نشريات كتابخانه با اعداد سه رقمي كه تقسيمات فرعي كتب بعداز مميز اعشاري مشخص مي گردد.

Dewfall

ريزش شبنم ، هنگام ريزش شبنم ، شامگاه.

Dewlap

غبغب گاو، چين هاي زير گردن گاو، غبغب انسان.

Dewy

شبنم دار، ژاله دار، تر، تركرده ، مرطوب ، تازه.

Dewy eyed

معصوم و پاك چون كودك ، بي گناه.

Keyword

Criteria