Farsi Dictionary

Box

(.n):(boxes & box.pl) جعبه ، قوطي ، صندوق ، اطاقك ، جاي ويژه ، لژ، توگوشي ، سيلي ، بوكس ، (.vt): مشت زدن ، بوكس بازي كردن ، سيلي زدن ، درجعبه محصور كردن ، (غالبا با out ياin)احاطه كردن ، درقاب يا چهار چوب گذاشتن.

Box

حعبه.

Box file

كلا سور، كارتن.

Box office

گيشه فروش بليط وروديه نمايش ، باجه بليط فروشي.

Box score

(دربازي) نتيجه برد وباخت بازي ، حساب بازي.

Box seat

صندلي لژ.

Box spring

فنر مارپيچ تختخواب.

Box stall

جعبه اخور، اخور.

Boxcar

يكنوع واگن باري.

Boxer

مشت زن ، بوكس باز.

Boxiness

شكل جعبه بودن.

Boxing

مشت زني ، بوكس.

Boxing glove

دستكش بوكس.

Boxlike

جعبه اي ، بشكل صندوق يا جعبه.

Boxtree

درخت شمشاد.

Boxwood

چوب شمشاد، درخت مرمكي ، عوجه.

Boxy

جعبه مانند، بشكل صندوق ، مشت زن.

Keyword

Criteria