Baron |
بارون ، شخص مهم و برجسته در هر قسمتي. |
Baronage |
مجموع بارونها و نجبا، مقام باروني ، املا ك بارون. |
Baroness |
بانوي بارون ، همسر بارون. |
Baronet |
بارونت (اين كلمه درمورد نجيب زادگاني گفته ميشد كه بطور ارثي بارون نبودند). |
Baronetage |
مقام و منصب باروني. |
Baronetcy |
مقام و مرتبه باروني. |
Barong |
يكنوع چاقو يا شمشير دسته كلفت لبه تيز. |
Baronial |
مربوط به بارون ، باروني. |
Barony |
ملك يا قلمرو بارون ، شان بارون. |