Farsi Dictionary

Barn

انبار غله ، انبار كاه و جو و كنف وغيره ، انباركردن ، طويله.

Barnacle

نوعي صدف ، پوزه بند يا مهاراسب (هنگام نعلبندي)، پوزه بند(براي مجازات اشخاص)، سرسخت.

Barnstorm

مسافرت كردن از يك مكان به مكان ديگر و توقف كوتاهي در انجا.

Barnyard

محوطه ء اطراف انبار، حياط انبار.

Keyword

Criteria