(.vi &.vt) :جوركردن ، وفق دادن ، اشتي دادن ، تصفيه كردن ، اصلا ح كردن ، موافقت كردن(با)، قبول كردن ، (.n) :سازگاري ، موافقت ، (مو.) توافق ، هم اهنگي ، دلخواه ، طيب خاطر، (حق.) مصالحه ، پيمان ، قرار، پيمان غير رسمي بين المللي.
جور بودن ، مطابقت ، وفق ، توافق ، تطابق ، موافقت.
جور، مطابق ، موافق.
موافق ، مطابق ، بروفق.
بر طبق ، مطابق ، بقول ، بعقيده ء.
بنابراين ، از اينرو، از همان قرار، بر طبق ان ، نتيجتا، بالنتيجه.
(مو.) اكوردءون.
اعطا
Keyword
Criteria Exact word Starts with Contains