Farsi Dictionary

Access

دست يابي.

Access

دسترس ، دسترسي ، راه ، تقريب ، اجازه دخول ، راه دسترس ، مدخل ، وسيله حصول ، افزايش ، الحاق ، اضافه ، (طب) بروز مرض ، حمله ، اصابت ، (حق.) دسترسي يا مجال مقاربت ، (در مسيحيت) تقرب به خدا.

Access arm

بازوي دستيابي.

Access control

كنترل دستيابي.

Access method

روش دستيابي.

Access mode

باب دستيابي.

Access time

زمان دستيابي.

Accessariness

معاونت در جرم.

Accessary

(accessory=) (حق.) معاون جرم ، همدست.

Accessibility

دسترسي ، امكان نزديكي ، وسيله وصول ، امادگي براي پذيرايي ، قابليت وصول.

Accessibility

دستيابي پذيري.

Accessible

دستيابي پذير.

Accessible

در دسترس ، قابل وصول ، نزديك (شدني)، اماده ء پذيرايي ، خوش برخورد، دست يافتني.

Accession

(.n) :نزديكي ، ورود، دخول ، پيشرفت ، افزايش ، نيل (بجاه و مقام بخصوص سلطنت)، جلوس ، (طب) شيوع ، بروز، (حق.) تملك نماء ، شيي ء اضافه يا الحاق شده ، نماءات (حيوان و درخت)، تابع وصول ، الحاق حقوق ، شركت در مالكيت ، (vt) :بترتيب خريد وارد دفتروثبت كردن.

Accessit

(مخفف accessit ƒ proxime)امتيازي كه به شاگردان ممتاز داده ميشود.

Accessorial

معاون ، شريك ، معين ، فرعي ، (حق.) مربوط بمعاون جرم.

Accessories

لوازم.

Accessory

فرعي ، هم دست.

Accessory

فرعي ، معين ، همدست(حق.)، معاون ، شريك(جرم)، نماءات و نتايج (در جمع)، لوازم يدكي ، (حق.)تابع ، لا حق ، فروع و ضماءم ، منضمات ، لوازم فرعي ، دعواي فرعي.

Keyword

Criteria