Access |
دست يابي. |
Access |
دسترس ، دسترسي ، راه ، تقريب ، اجازه دخول ، راه دسترس ، مدخل ، وسيله حصول ، افزايش ، الحاق ، اضافه ، (طب) بروز مرض ، حمله ، اصابت ، (حق.) دسترسي يا مجال مقاربت ، (در مسيحيت) تقرب به خدا. |
Access arm |
بازوي دستيابي. |
Access control |
كنترل دستيابي. |
Access method |
روش دستيابي. |
Access mode |
باب دستيابي. |
Access time |
زمان دستيابي. |
Accessariness |
معاونت در جرم. |
Accessary |
(accessory=) (حق.) معاون جرم ، همدست. |
Accessibility |
دسترسي ، امكان نزديكي ، وسيله وصول ، امادگي براي پذيرايي ، قابليت وصول. |
Accessibility |
دستيابي پذيري. |
Accessible |
دستيابي پذير. |
Accessible |
در دسترس ، قابل وصول ، نزديك (شدني)، اماده ء پذيرايي ، خوش برخورد، دست يافتني. |
Accession |
(.n) :نزديكي ، ورود، دخول ، پيشرفت ، افزايش ، نيل (بجاه و مقام بخصوص سلطنت)، جلوس ، (طب) شيوع ، بروز، (حق.) تملك نماء ، شيي ء اضافه يا الحاق شده ، نماءات (حيوان و درخت)، تابع وصول ، الحاق حقوق ، شركت در مالكيت ، (vt) :بترتيب خريد وارد دفتروثبت كردن. |
Accessit |
(مخفف accessit ƒ proxime)امتيازي كه به شاگردان ممتاز داده ميشود. |
Accessorial |
معاون ، شريك ، معين ، فرعي ، (حق.) مربوط بمعاون جرم. |
Accessories |
لوازم. |
Accessory |
فرعي ، هم دست. |
Accessory |
فرعي ، معين ، همدست(حق.)، معاون ، شريك(جرم)، نماءات و نتايج (در جمع)، لوازم يدكي ، (حق.)تابع ، لا حق ، فروع و ضماءم ، منضمات ، لوازم فرعي ، دعواي فرعي. |